×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سيندرلا ورژن جديد نخونى از دستت رفته

سلام خوش اومديد نظر يادتون نره

× دخترک فقط در هنگام نماز چادر به سرش ميکند،گويا فقط خدا نامحرمش است
×

آدرس وبلاگ من

farhad1992.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/farhad-farahani1992

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

سه پيرمرد

زنى هنكام بيرون رفتن از خانه سه پیرمردبا ریش های بلند سفید را دید که جلوی در نشسته اند. زن گفت: هر چه فکر می کنم شما را نمی شناسم؛ اما باید گرسنه باشید. لطفا" بیایید تو و چیزی بخورید. آنها پرسیدند: آیا همسرت در خانه است؟ زن گفت: نه. آنها گفتند: پس ما نمی توانیمبیاییم. غروب، وقتی مرد به خانه آمد، زنش برای او تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده است. مرد گفت: برو به آنها بگو من خانههستم و دعوتشان کن. زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد.اما آنها گفتند: ما نمی توانیم باهمدیگر وارد خانه بشویم. زن پرسید: چرا؟ یکی از پیرمردها در حالی که به دوست دیگرشاشاره می کرد، گفت: اسم این ثروت استو سپس به پیرمرد دیگر رو کرد و گفت: این یکی موفقیت و اسم من هم عشق. برو به همسرت بگو که فقط یکی از ما را برای حضور در خانه انتخاب کند. زن رفت و آنچه را که اتفاق افتاده بود برای همسرش تعریف کرد. شوهر خوشحال شد . گفت: چه خوب! این یک موقعیت عالیست. ثروت را دعوت می کنیم. بگذار بیاید و خانه را لبریز کند! زن که با انتخاب شوهرش مخالف بود، گفت: عزیزم! چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟ دختر خانواده که از آن سوی خانه به حرفهای آنها گوش می داد، نزدیک آمد و پیشنهاد داد: بهتر نیست عشق را دعوت کنیم تا خانه را از وجود خود پر کند؟ شوهربه همسرش گفت: بگذار به حرف دخترمان گوش کنیم پس برو بیرون و عشق را دعوت کن. زن بیرون رفت و به پیرمردها گفت: آن که نامش عشق است، بیاید و مهمان ما شود. در حالی که عشق قدم زنان به سویخانه می رفت، دو پیرمرد دیگر هم دنبال او راه افتادند. زن با تعجب به ثروت و موفقیت گفت: من فقط عشق را دعوت کردم، شما چرا می آیید؟ این بار پیرمردها با هم پاسخ دادند: اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت کرده بودید، دو تای دیگر بیرون می ماندند، اما شما عشق را دعوت کردید، هر کجا او برود،ما هم با او می رویم.
یکشنبه 22 مهر 1391 - 10:56:23 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 26 مهر 1391   5:46:25 PM

از قدیم گفتن حرف راست و درست رو از بچه بشنو....اینم نتیجه اش

http://shahriaranvatan.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 26 مهر 1391   5:04:25 AM

درود برتو وسپاس از حضور گرمت در بلاگ من

یه بار گفتی یکی از دوستات بهت توصیه کرده زیاد به حرفها ونوشته های من توجهی نکنی چون میخواد تو رو از اعتقاداتت برگردونه

میخوام بگم خودت کلاتو قاضی کن اون بحثها ونقد ها شیرین تر بود یا اینکه گروهی دور وبرت باشند هر چی بگی تایید کنن اونموقع دیگه کی پیشرفتی در فکر وعملمون ایجاد میشه وقتی یکی عیبامونو نگه

هنوز هیچ مطلبی ننوشته بودی بعضی ها به به وچه چه راه انداخته بودند و حدس میزدند بلاگت عالی باشه واز این حرفها

نمیخوام بگم مطالب خوب نیست بلکه خیلی هم زیباست

http://farhad1992.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 23 مهر 1391   7:35:34 PM

سلام ممنونم از همتون ولى درباره بچه احساس ميکردم يکم وبلاگم خشکه براى همين اين عکسو گذاشتم تا يکمى از خشکى دربياد،هههه درضمن بچه تنش بوده تو يخچال آب نبوده مجبور شده به دستشويى رجوع کنه انقدر هم با اشتياق داره اينکارو ميکنه آدم وسوسه ميشه يبار امتحان بکنه